چلیپا این وبلاگ ترکیبی از دلنوشته های خودم و مطالبی در رابطه با موضوعات مورد علاقه و جذاب برای خودم می باشد.
| ||
|
برچسبها:
دل میرود زدستم! دکتربده دوا را نسخه بپیچ کم کم، دردم شد آشکارا
دل درد و زخم معده آید سراغم این ماه لطفی کن ای طبیبا ، معذوردار ما را
کلّیه ام دوباره این ماه سنگ سازد آمپول و قرص و شربت تجویز کن نگارارا
ازفرط تشنه کامی چشمم رود سیاهی باشد که باز بینم ، در مطّب آشنا را
هردکتری که رفتم آنهم سرش شلوغ است بعضی کند مداوا ، با عدّه ای مدارا
دکتر خیال کرده دردم بهانه باشد عذرم نمی پذیرد یا ایها السکارا
امّا صلاح این است! باید گرفته باشی دفترچه بیمه دستی، دستی دگر دوارا
وقت ناهار کمتر باید که خورده باشی افطار هم دوباره ، فرصت شمار یارا
درمسجدِ مَحلّه ،ما را گذرندادند گفتن پیاز خوردی! تغییرده ، غذا را
یک ماه روزه خوردی در پستوی اتاقت ۱۰روز هم گذشته سّرت کن آشکارا
درخواب نازبودم!! گفتا یکی سحرگاه وخه یره دگه سحر رفت باخار قتقارا موضوعات مرتبط: ادبی ، شعر ، ، برچسبها: عصر بود. کبری پشت کامپیوتر نشسته بود و چت میکرد، که اینترنت قطع شد.خیلی ناراحت شد اخه مخ یه پسررو داستان طنز تصمیم کبری زده بود و چیزی نمونده بود سرکیسش کنه! خوب ایران اینترنتش ریده چه میشه کرد،به اتاق خابش رفت و آروم دراز کشید.یاد گذشته افتاد، اون موقه ها که در ده زنگی میکردن و تهران نبودند.چه صفایی داشت.لبخندی زد و از جا پرید.تصمیم گرفت با هم بازیان قدیمش تماس بگیرد و اونارو دور هم جم کند.همدیگرو میدیدن و تجدید خاطره ای هم میشد. موضوعات مرتبط: ادبی ، طنز ، داستان ، ، برچسبها: ادامه مطلب |
|
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |